تکرار
تجربه و سختیها سرمایه های زندگی هستند و نباید آنها را فراموش کرد. فراموش کردن تجربه به منزله دور ریختن سرمایه است. برای دوباره بدست آوردن آن باید مجددا هزینه کرد. سالها پیش دوستی داشتم که فردی بود کاملا معمولی، از بسیاری جهات از من پایینتر بود. هوش، وضعیت تحصیلی، توانمندی های ورزشی، درآمد. در بسیاری از مسائل من کوتاه می آمدم و نقصهایش را فرو میخوردم. این سکوت یا فروتنی من اعتماد بنفس برایش به ارمغان آورد. این گمان را برد که بی نقص و برتر است. به عیب جویی من پرداخت و خلاصه در نهایت دوستی مان را به بدترین شکلی بهم زد. از این در هراسم که این روزها این تجربهِ کم رنگ شده دوباره در حال تکرار شدن است. باز فردی دیگر در قالب دوست در زندگی من آمده که میتوانم در هر پله از زندگی برتر نبودن او را مشاهده کنم. من خود را پایین آوردم که هیچگاه حس نا مطلوبی برایش نباشم. همیشه هم سعی کرده ام که متکبر نباشم. اما این فروتنی من پس از طی چند سال کهنه و تکراری شده. اکنون چنان اعتماد بنفسی از کوچک نگاه داشتن خویش و نگاه داشتن زبانم به او داده ام که به عیب جویی من می پردازد غافل از اینکه آینه ای باید به دست خویش گیرد تا که بیند بی عیب کیست. دوباره خطای خود را تکرار کردم.
تکبر پسندیده نیست اما گویا آفریده شده برای انکه ظرفیت فروتنی را ندارد همچون دارو برای بیمار. بر این دوست خرده نمیتوانم بگیرم که ایراد از من بود که تجربه ام را فراموش کرده بودم و حالا این رنج را دوباره تحمل میکنم. یادم رفت که بی شاخی خر بی حکمت نیست، که در زیر از آن گفته ام.
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 0:56 توسط من
|