مثل خون که دائم در مسیرهای شکسته و بسته رگها باید در گردش باشد، زندگی هم گویا اینچنین است. هیچ وقت مسیر مستقیم و راحتی در کار نیست.  دو، سه یا چند راهی های زندگی و  بعد از سپری شدن یکی از دو راهی ها، چند راهی ای دیگر منتظر رو در رو شدن با ما و حذف آسایشمان هستند. باز، تکرار حسها و افکار یا تکرار تجربه های کهنه یا تکرار تجربه ای نو داشتن. هیچ چیز تغییر نکرده است همیشه همان گردش و جریان تکراری مثل جریان خون در مویرگی دیگر.