گونه جدید
چیزی که من به اشتباه در تمام اینهمه سالهای پشت سرم نفهمیدم این است که انسانها در حال تبدیل به گونه های جدیدی بوده اند و انتظار من از تمامی این گونه ها یکسان بوده است. دو گیاه را نمیتوان همیشه با هم ترکیب کرد مثلا گرده گل گیاه دیگر را اگر روی کلاله مادگی گیاه دیگر بریزیم آن گیاه میوه تولید نمیکند. در مورد جانوران هم همینطور است. اکثرا حیوان نر و ماده باید از یک گونه باشد تا فرزندی تولید شود. البته استثنائاتی هم هست مثلا ببر و شیر میتوانند با هم آمیزش کنند. چنین مواردی زیاد نیست. البته ببر و شیر از هم دوری میکنند و باید آنها را در قفس نگه داشت تا آمیزش و تولید فرزند را داشته باشند و در شرایط طبیعی از هم فاصله میگیرند.
در مورد آدمها هم همین است. انسانی که خیر خواه است و بی توقع نصیحت مجانی و مفید میدهد با آن فردی که در خانواده سودجو و زیر اب زن یا مفت خور به دنیا آمده و پرورش یافته است فرق دارد. این دو شاید از نظر ژنتیکی انقدر تفاوت نداشته باشند که بخواهیم آنها را گونه های متفاوت بنامیم ولی از نظر اجتماعی از نوع و شاید بتوان گفت گونه ای جدا هستند. من در پارک بازی کودکان که هنوز اموزشهای مدرسه یا رو در رو شدن با اجتماع در کودکان امکان شکل گرفتن شخصیتشان را نداده بود، خود دیدیم چطور برخی بچه ها از همان کودگی زورگو و مفت خورند و برخی صاف ساده و توسری خور و با وجدان. اینها ژنتیک هر فردی است. الان در میابم اصرار در تغییر دیگران یا انتظار برای درست رفتارکردنشان در برابر یک عمر صاف سادگی و توسری خوری ما امری بیهوده بوده است. انتظار ما برای اصلاح شدن این دسته از آدمها فقط به حرص خوردن، خودخوری و تلخ کام کردن خودمان منجر شده است. ما توسری خورها و آن توسری زنها دو گونه متفاوتیم ولی با ظاهر مشابه. پس انتظار تغییر از این گونه نباید داشت.