اسیر
آدم تا چیزی به نام مهم در ذهنش داره اسیره. این مهم میتواند از چیزهای منفی باشد یا از مسائل و اهداف مثبت. چیز منفی مثلا وقتی از اینکه تنم بوی بد بدهد و نگران این باشم که دیگران الان دارند چه قضاوتی درباره من میکنند. چیزهای مثبت مثل برنامه ریزی در زندگی برای رسیدن به اهدافی چون گرفتن مدرک، داشتن شغل مناسب. تا چیز مهم در ذهن هست دغدغه، نگرانی و دائم پا روی احساس و آزادی به خاطر اونها گذاشتن هم هست. تا مهم هست دیوارها و باید و نبایدهایی جلوی ما هست، محدود شدن و چه کنم و نکنم هم هست. تا ترس از آبرو هست، چونکه خود ابرو مهم هست، پس خودسانسوری و چهره دروغین از خود هم هست. آدم تا به سیم آخر نزه و بیخیال همه مهم ها نشه اسیره. مهم ها مثل یه کوهی هستش که روی روستای کوچیک پایین دستش سایه انداخته و نمیزاره مردم نور خورشید رو ببینن. مهم مثل یه دیواره که نمیزاره پشت اون دیوار رو ببینیم چه خبره. آزادی پشت کوه و دیوار مهم هاست.