اول من
اگر خودمان نباشیم میشویم خودِ دیگران. "من" باید مهمترین چیز برای ما باشد. حس من، خواسته من و آسایش "من" باید بر دیگران ارجحیت داشته باشد. شکسته نفسی و تواضع دشمن ما هستند. پایم را دراز نکنم چون فلانی بدش می آید. پایم دارد با درد به من علامت میدهد که ناراحت است اما من برای آبرو اینکار را نکنم. به آن کسی که از من چک میخواهد نه نگویم چون ناراحت میشود، ولی بعدا با مشکلات مالی به دادگاه و پاسگاه کارم بکشد. خودم را زجر بدم تا دیگری ناراحت نشود. این انسانیت نیست بلکه خریت محترمانه و مورد ستایش یک عده سودجو است که آنرا کمک به همنوع هم نامیده اند. آبرو یعنی طوری زندگی کنم که من در رنج باشم و مصنوعی شوم تا دیگران رضایت خاطر داشته باشند. در دراز مدت این برده رایگان دیگران شدن از ما ترسو خواهد ساخت. در برابر دیگران جرات نداریم خودمان باشیم، حرفمان را بزنیم، به آن کسی که میخواهد ما ضامن بانکش شویم نه بگوییم. ترسو هم که شدیم دیگر خیلی از جاهای زندگی کم میآوریم و دیگر گفتنش را الان کنار میگذارم. سودجوها در یک آن ترس، تزلزل و ناتوانی در نه گفتن ما را کشف خواهند کرد و فورا تا تنور داغ است خواسته خود را بر مای ضعیف تحمیل خواهند نمود.
پس در هنگام ترجیح دادن خودم به دیگران مضرات و عمق این اشتباه را بیاد داشته باشیم و بخودمان بگوییم من و حسم از دیگران مهمتر است. من آزادم پس کسی حق ندارد آزادی من را سلب کند و به من بگوید چگونه باشم. باید شهامت داشته باشید و حرف خودتان را بزنید. شهامت را هر روز در خود تقویت و تمرین کنید و حق خودتان بودن را از دیگران بگیرید.