جوکر
فیلم جوکر را دیدم (2019). بسیاری از سوالاتی که در ذهنم بود جوابش را پیدا کردم. فهمیدم مادرم چه موجودی است. همیشه به او احترام میگزاشتم. بهترین موقعیت زندگی ام را که سالها برای رسیدن به آن رنج و خفت تحمل کرده بودم، برایش رها کردم تا به نزدش بیایم و او مثلا از من راضی باشد. اما فهمیدم همیشه با ابراز محبت یا ایجاد ترس از من سو استفاده کرده است. همیشه ابراز داشته که چقدر مرا دوست دارد یا مرا دیگر دوستت ندارم تا به هدفش برسد. به عنوان نمونه، از بچگی مرا جاسوس پدرم قرار داده بود و گاهی با پرخاشگری مرا وادار به اینکار میکرد. بزرگتر که شدم زورش بمن نمیرسید و از درِ ترسهای آن دنیایی وارد شد. دائم با گفتن اینکه فرزندی که عاق والدین شود و مادر شیرش را حلال نکند چه بلاهایی سرش می آید یا اینکه اگر دل مادر را بدست نیاوری هیچوقت در زندگی موفق نمیشوی. این بود عصاره مکتب تربیتی مادرم: ایجاد ترس و فقدان آرامش در فرزندانش. بزرگ شدم و با اینهمه فداکاری هیچ معجزه ای که مادرم همیشه قولش را میداد اتفاق نیفتاد و فقط اعصاب و روانی داغان محصول فرزند نیک بودن بود. پیر شده ام تا اینکه فیلم جوکر و سو استفاده والدین از فرزند را در آنجا دیدم. یکباره از خواب بیدار شدم، هرچند دیر. از پرستش مادر دروغگویم دست برداشتم. مادری که همیشه سورس نگرانی، اضطراب و بدبختی برایم بود و آرامش و خودش-بودنِ فرزندش برایش اهمیتی نداشت. اکنون به تغییر شکلی دیگر دست زده است. از ایجاد ترس های عاقی و شیری نا امید شده و در تماس های تلفنی صدایش را ضعیف و رنجور میکند، ترفند جدید: ایجاد حس ترحم.
تازه فهمیدم همه این تغییر شکلها برای سواری گرفتن بوده و اصلن بچه دار شدنش هم فقط بمنظور داشتن یک برده بود که از کودکی تا پیری اش در خدمتش باشد، ایجاد پشتوانه برای دوران پیری خودش، نه بیشتر. همش خودخواهی. از بچگی من آلت دست او بودم. اما دیگر بیدار شدم و ترسها را کنار گذاشتم. دستش پیش من روش شده و تغییر شکلهایش دیگر برایم ارزشی ندارد. من از این دزد آرامشم آزاد شدم و چقدر حالم بهتر است.